. . .

 

سر نکوبان به در و دیوار دلم

با غمش آرام بگیر

تو را نیست جز این تدبیری

اشک بریز اما در خفا

ناله کن اما در نهان

چه بگویم که دلم شود رضا ؟؟؟؟؟؟؟

آرزویت . . .

میشکند

میشکند تنها دیوار تردید

 

و باز عشق می آید

 

دلم در التهاب و

 

روحم پریشان

 

آرزویت . . .  

 

. . .

. . .

امشب شب قتل حسین 

 سلطان خوبان است

زینب پریشان است

فردا زمین کربلا

از خون گلستان است

 زینب پریشان است

 

 

 

شکوه ی نا تمام

 

شکوه ی ناتمام ! ..

 

ای آسمان ! . باور مکن . کاین پیکر محزون منم .

 

من نیستم ! ..  من نیستم !

 

رفت عمر من ، از دست من  ..

 

این عمر مست و پست من

 

یکعمر با بخت بدش بگریسم بگریستم !

 

لیک عمر پای اندر گِلم ،

 

باری نپرسید از دلم ..

 

من چیستم ؟ من کیستم ؟

 

 

بوسه

 

هر قطره اشکی که برایت میریزم

ارزش هزاران بار بوسیدنت را دارد

که بعد از من برگونه هایت می نشینند

این تنها دارایی من است

که آن را هم به تو پیشکش می کنم

چون دوستت دارم     

. . . آرزویت

 

ای ماه من

ای ماه من

امشب در کنارم نیستی

و اشک ؛ امان از دل بی قرارم برده است

امشب باز همه ء هستیم سوخت و تو باز هم ؛ مرا ترک کردی

****

گفت: بزار بره اگه دوستت داشت برمی گرده

 گفت: اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد

گفت: دوستت داشت که رفت

خودش هم نفهمید که چی گفت

ولی من میگم: نرو ؛ برگرد ؛ بمون

و اون میگه : خیلی خودخواهی چرا همش تو بگی حالا من می خوام بگم

می خوام بگم دوستت دارم ؛ میمیرم برات ؛ دوستت دارم که بر گشتم

دوستت دارم که  میرم ؛

و حالا وقتشه باید برم و باز می رسیم سر جای اول

که من میگم:

نرو

 آرزویت