ساده

 

 

همیشه سبز می خشکد ، همیشه ساده می بازد

 

همیشه لشکر اندوه  ،  به قلب ساده می تازد

 

من آن سبزم که رستن را ، تو آخر بردی از یادم

 

چه ساده هستی خود را ، به باد سادگی دادم

 

به پاس سادگی در عشق ، درون خود شکستم زود

 

دریغا سهم من از عشق ، قفس با حجم کوچک بود

 

درونم ملتهب از عشق ، برونم چهره ای در سر

 

ولی از عشق باختن را ، غرور من مرمت کرد

 

به غیر از دوستت دارم ، به لب حرفی نشد جاری

 

ولی غافل که تو خنجر  ، درون آستین داری

 

طلوع اولین دیدار ، غروب شام آخر بود

 

سرانجام تو و عشقت ، حدیث پشت و خنجر بود

 

نظرات 4 + ارسال نظر
وحید پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 05:12 ب.ظ

سلام...... این شعر دقیقا شرح حال زندگی من بود... وقتی که خوندمش گریم گرفت.....

lonely //ohsen پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:45 ب.ظ http://www.zemestaaan.persianblog.com

خیلی قشنگ بود . اما یه چیزی ! توی شعر منظورت این بود ؟ : قفس با حجم کوچک بود . آخه هجم فک نکنم معنی بده . توی بیت بعدیش هم ماتهب نفهمیدم یعنی چی ؟ توضیح میدی واسم ؟
راستی . تو ام به اون پیرمرده رو سی و سه پل دقت کردی آره ؟ خیلی غمگین نی میزنه !

مردمقدس جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 04:46 ب.ظ http://hollyman.mihanblog.com

سلام
خیلی زیبا بود
شرح حال خیلی از ما
والا الان بغض گلومو گرفته نمیدونم چی بگم
ای کاش.............

ج.ش. چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 04:42 ب.ظ http://mehrbaan.blogfa.com

دوباره سلام
یادم رفت بگویم چقدر جالب است که ده روز می شد به وبلاگ ستاره های عاشق سر نزده بودم تا امروز که شما پیام گذاشتید
و دیگر اینکه یک گروه هم دارم برای عضوشدن برای دریافت فایل های جالب به آدرس زیر

http://groups.yahoo.com/group/starsinlove5/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد