گفتنیها کم نیست ، من و تو کم بودیم


خشک و پژمرده ، تا روی زمین خم بودیم


گفتنیها کم نیست ، من و تو کم گفتیم


مثل هذیان دم مرگ ، از آغاز چنین ،‌درهم و برهم گفتیم


دیدنیها کم نیست ، من وتو کم دیدیم


بی سبب از پاییز ، جای میلاد اقاقیها را  ،‌پرسیدیم


چیدنیها کم نیست ، من و تو کم چیدیم


وقت گل دادن عشق ، روی دار قالی


بی‌سبب حتی ، پرتاب گل سرخی را ، ترسیدیم


خواندنی‌ها کم نیست ،‌من و تو کم خواندیم


من و تو ساده ترین ،‌شکل سرودن را


در معبر باد ،‌بادهانی بسته واماندیم


من و تو کم بودیم


من و تو ،‌اما در میدانها


اینک اندازة‌مان می‌خوانیم


ما به اندازة‌ما می‌گوییم ،‌ما به اندازة‌ما می‌روییم


من و تو کم نه که باید شب ب‌’رحم وگل مریم وبیداری شبنم باشیم


من و تو خم نه و درهم نه وکم نه ،‌که می‌باید ،‌با هم باشیم


من و تو حق داریم در شب این جنبش


نبض آدم باشیم


من و تو حق داریم که به اندازه ة‌ما م شده


با هم باشیم


گفتنیها کم نیست

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
مهدی شنبه 16 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 05:59 ب.ظ http://tavalodeyekparvane.persian blog.com

آرزو دیگه ارزش یه پی ام هم ندارم

مهدی این چه حرفیه....

نلی یکشنبه 17 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 06:32 ق.ظ

عالیه...من افتخار اشنایی رو تازه پیدا کردم.

منونم.....قربانه شما ا ا ا ا ا ا ا

[ بدون نام ] دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 01:23 ق.ظ

شیما دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 04:07 ب.ظ

خیلی عالی بود خیلی بامزه بود

سلام شیوا جان ممنون.

سارا سه‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 12:29 ق.ظ

سلام.....وبلاگتون عالی بود.....مرسی.....و بدرود

سلام سارا جان.......... منم ممنونم از شما

[ بدون نام ] جمعه 22 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 06:40 ق.ظ

سلام نوشتتون بد نبود

سلام مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد