-
عشق
چهارشنبه 9 فروردینماه سال 1385 02:04
شاگردی از استادش پرسید: عشق چست؟ استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاوراما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.استاد پرسید:چه آوردی؟ و شاگرد با حسرت جواب داد:هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشه های پر...
-
کلیه ID های ایرانیان از یاهو حذف خواهد شد
سهشنبه 8 فروردینماه سال 1385 03:09
به گزارش سایت ict-center. ، روزنامه شرق با چاپ مطلبی، مدعی شد که یاهو در روز 2 آوریل 2006 میلادی، یعنی دقیقا در روز سیزده بدر ایرانی سرویس خود را به روی ایرانیان مسدود خواهد کرد. روزنامه شرق چنین می گوید: سایت اینترنتى «Yahoo» مسدود کردن این وب سایت بر روى ایرانیان را در دست بررسى دارد. «جف استیونس» سخنگوى «موسسه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 فروردینماه سال 1385 23:08
سال نو مبارک
-
ای خدااااااا
شنبه 27 اسفندماه سال 1384 03:55
ای خدا؛ ای راز دار بندگان شرمگینت ای توانائی که بر جان و جهان فرمانروائی ای خدا؛ ای همنوای نالهء پروردگانت زین جهان تنها تو با سوز دل من آشنائی اشک می لغزد به مژگانم ز رو سیاهی ای پناه بی پناهان، مو سپید و رو سیاهم بر در بخشایشت اشک پشیمانی فشانم تا بشویم شاید از اشک پشیمانی گناهم وای بر من با جهانی شرمساری کی توانم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 اسفندماه سال 1384 05:11
دل می دم به دست غربت جایی که باشه محبت بی خیال هر چی تنهاس میدونم خدایی اونجاس من تنها تو شب تو میزنم آروم رو گیتار می خوام از خدا بخونم قدر تنهایی بدونم دیگه نای موندنم نیست نفس های خوندنم نیست دوست دارم امشب بمیرم تا که باز آروم بگیرم همه باز ترانه سازن نمی خوان با من بسازن من و آشفته با حسرت دوست دارم برم تو غربت...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 اسفندماه سال 1384 04:28
زمان میگذرد و من بی خدایم در کوچه های پستی گم میشوم سلام ای شب معصوم! سلام ای شبی که چشم های گرگ های بیابان را به حفره های استخوانی ایمان و اعتماد بدل می کنی و در کنار جویبارهای تو ارواح بیدها ارواح مهربان تبر ها را می بویند من از جهان بی تفاوتی فکر ها و حرف ها و صدا ها می آیم و این جهان به لانه ء ماران مانند است .....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 اسفندماه سال 1384 21:28
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 اسفندماه سال 1384 09:48
اگه یه روزی خواستی گریه کنی به من بگو ، قول نمیدم بتونم بخندونمت اما باهات میتونم گریه کنم اگه یه روزی خواستی از اینجا بری نترس به من بگو ، قول نمیدم تو را از رفتنت باز دارم ، ولی میتونم باهات بیام اگه یه روز نخواستی صدای کسی رو بشنوی به من بگو ، قول میدم سکوت کنم اما اگه یه روز صدام کردی و پاسخی نشنیدی ، زود بیا و...
-
گنه
چهارشنبه 10 اسفندماه سال 1384 14:41
Bottom of Form این هم شعر گنه از مامان فروغ..باز هم بگو ساقی بده ..خدافظی: ساقی بده گنه کردم گناهی پر ز لذت درآغوشی که گرم و آتشین بود گنه کردم میان بازوانی که داغ و کینه جوی و آهنین بود در آن خلوتگه تاریک و خاموش گنه کردم چشم پر ز رازش دلم در سینه بی تابانه لرزید ز خواهش های چشم پر نیازش در آن خلوتگه تاریک و خاموش...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 اسفندماه سال 1384 23:29
چه خواب نازیه
-
. . .
سهشنبه 25 بهمنماه سال 1384 04:28
سر نکوبان به در و دیوار دلم با غمش آرام بگیر تو را نیست جز این تدبیری اشک بریز اما در خفا ناله کن اما در نهان چه بگویم که دلم شود رضا ؟؟؟؟؟؟؟ آرزویت . . .
-
میشکند
سهشنبه 25 بهمنماه سال 1384 04:10
میشکند تنها دیوار تردید و باز عشق می آید دلم در التهاب و روحم پریشان آرزویت . . .
-
. . .
چهارشنبه 19 بهمنماه سال 1384 00:39
. . . امشب شب قتل حسین سلطان خوبان است زینب پریشان است فردا زمین کربلا ا ز خون گلستان است زینب پریشان است
-
شکوه ی نا تمام
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1384 00:36
شکوه ی ناتمام ! .. ای آسمان ! . باور مکن . کاین پیکر محزون منم . من نیستم ! .. من نیستم ! رفت عمر من ، از دست من .. این عمر مست و پست من یکعمر با بخت بدش بگریسم بگریستم ! لیک عمر پای اندر گِلم ، باری نپرسید از دلم .. من چیستم ؟ من کیستم ؟
-
بوسه
شنبه 8 بهمنماه سال 1384 05:30
هر قطره اشکی که برایت میریزم ارزش هزاران بار بوسیدنت را دارد ک ه بعد از من برگونه هایت می نشینند این تنها دارایی من است که آن را هم به تو پیشکش می کنم چون دوستت دارم . . . آرزویت
-
ای ماه من
شنبه 8 بهمنماه سال 1384 05:30
ای ماه من امشب در کنارم نیستی و اشک ؛ امان از دل بی قرارم برده است امشب باز همه ء هستیم سوخت و تو باز هم ؛ مرا ترک کردی **** گفت: بزار بره اگه دوستت داشت برمی گرده گفت: اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد گفت: دوستت داشت که رفت خودش هم نفهمید که چی گفت ولی من میگم: نرو ؛ برگرد ؛ بمون و اون میگه : خیلی خودخواهی چرا همش تو...
-
مرد طوفان ها
شنبه 17 دیماه سال 1384 04:29
نازنینی ز برم رفت ، خدا یارش باد! لطف او در همه احوال نگهدارش باش! گر چه از دایره جمع مرا بیرون کرد دل خوبان جهان در خط پرگارش باد! دست من گر برسد بر در آن قصر بلند سرما در کنف سایه ی دیوارش باد! یوسفی بود و ز چاه آمد و بر سر ماه رسید آسمان با زرِ خورشید ، خریدارش باد! از تن خسته ی ما گر چه توان رفت ولی به سلامت همه...
-
. . .
شنبه 17 دیماه سال 1384 04:26
ا ی آمده از عالم روحانی َتفت حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت می خور چو ندانی از کجا آمدهء خوش باش که ندانی بکجا خواهی رفت
-
دریاب
شنبه 17 دیماه سال 1384 04:24
دریاب که از روح جدا خواهی رفت در پرده ء اسرار فنا خواهی رفت می نوش ندانی از کجا آمدهء خوش باش ندانی بکجا خواهی رفت
-
طوفان؟
دوشنبه 14 آذرماه سال 1384 02:50
من این شب زنده داری دوست دارم پریشا ن روزگا ری دوست دارم نمیگیرم ب یک جا یکدم آرام چو طوفان بی قراری دوست دارم
-
!!!!
پنجشنبه 10 آذرماه سال 1384 05:14
چه زود رفتی .... آنچنان نیستی که انگارهیچ وقت نبودی ببین چگونه دلم تنگ دیدارت می شود ببین چگونه گریه امانم نمی دهد فکر نبودن تو داغ گذشته ها را زنده می کند من تو را می خواهم بر گرد
-
پس از مرگ بلبل
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1384 07:54
نفس می زند موج ن فس می زند موج ساحل نمی گیردش دست پس می زند موج . فغانی به فریاد رس می زند موج ! من آن رانده مانده بی شکیبم که راهم به فریادرس بسته دست فغانم شکسته زمین زیر پایم تهی می کند جای زمان در کنارم عبث می زند موج ! نه در من غزل می زند بال نه در دل هوس می زند موج . رها کن ، رها کن که این شعله خرد چندان نپاید...
-
ای کاش
سهشنبه 3 آبانماه سال 1384 01:14
کاش چون کوهی استوار عزمی راسخ داشتم . ای کاش ماهی دریا بودم تا از رودخانه به دریا و از دریا به اقیانوس نامتناهی عشق می رفتم . ای کاش عشق ها چون گلوله برفی نبودند تا وقتی آتش کینه برپا شود آب شود و فرو ریزد . ای کاش اصلا کینه نبود نبودند تا مهر بوجود آید . ای کاش دوست داشتن و عشق ورزیدن بر مزاق همه گوارا و شیرین بود ....
-
چی بودیم چی شدیم؟؟
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1384 05:39
فرشته کوچک هر روز در بهشت می نشست و با شگفتی دنیای انسانها را تماشا می کرد.یک روز با خود اندیشید که ای کاش من می توانستم فقط برای یک روز به آنجا بروم...فقط برای یک روز...همان روز آرام و با ادب درب ب زرگترین قصر بهشت را زد و وارد شد..... - سلام – سلام فرشته کوچک – خداوندا خواسته ای از تو دارم – می شنوم – می خواهم یک...
-
برو ای دوست برو!
سهشنبه 19 مهرماه سال 1384 06:13
برو ای دوست برو! برو ای دختر پالان محبت بر دوش! دیده بر دیدهءمن مفکن و نازم مفروش من دگر سیرم... سیر! بخدا سیرم از این عشق دو پهلوی تو پست! تف بر آن دامن پستی که ترا پروردست ! . . . کم بگو،جاه تو کو؟ مال تو کو؟بردهء زر! کهنه رقاصهء وحشی صفت زنگی خر! گر طلا نیست مرا ،تخم طلا، . . . مَردم من زادهء رنجم و پروردهء دامان...
-
شیشه و سنگ ! ...
سهشنبه 19 مهرماه سال 1384 06:11
شیشه و سنگ ! ... او مظهر عشق بود و من مظهر ننگ وقتی که فشردمش ، بآغوشم تنگ لرزید دلش ، شکست و نالید که: آخ ای شیشه چه میکنی تو در بسترسنگ !؟
-
زبان سکوت ..
سهشنبه 19 مهرماه سال 1384 06:10
زبان سکوت .. یکساعت تمام ، بدون آنکه یک کلام حرف بزنم ، برویش نگاه کردم : فریاد کشید که : آخر خفه شدم ! چرا حرف نمیزنی ، ؟ گفتم : نشنیدی ؟! .. برو !..
-
شکوه ی ناتمام ! ..
سهشنبه 19 مهرماه سال 1384 06:09
شکوه ی ناتمام ! .. ای آسمان ! . باور مکن . کاین پیکر محزون منم . من نیستم ! .. من نیستم ! رفت عمر من ، از دست من .. این عمر مست و پست من یکعمر با بخت بدش بگریسم بگریستم ! لیک عمر پای اندر گِلم ، باری نپرسید از دلم .. من چیستم ؟ من کیستم ؟ کارو
-
فرزند بد بختیپی !
سهشنبه 19 مهرماه سال 1384 06:08
فرز فرزندبدبختی ! پیرمرد بخت برگشته شکمش آب آورده بود . بچه های ولگرد با مسخره میگفتند : « یارو آبستنه ! فردا می زاد ! » . یک روز که از کوچ ، همان کوچه ی کثیفی که پناهگاه زندگی فلک زده ی او بود ، می گذشتم.....دیدم لاشه اش را بتابوت میگذارند : پیرمرد بخت برگشته ، « زائیده » بود . فرزند بدبختی چه می توانست باشد ؟! ...«...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1384 07:34
یادگاری که ماندگار شد رفت از دیده و بر دل ماندگار شد * * * مجوی باده و ساقر به کنج خلوت من که مستی من بیدل به این سخنها نیست * * * امروز که در دست توام مرحمتی کن فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت