گریه کن...دختر شب

 

 

 گریه کن ، ای دختر شب ! گریه کن

 

 هر که با احساس باشد ، عاقبت خواهد شکست

 

 این جواب آن دل نازکتر از خواب قناری های توست

 

 تو مرا نمی فهمی که دل عاشق من چه غریبانه شکست

 

 تو به احساس غرور من و امثال من می مانی

 

 فقر احساس تو را می فهمم

 

 فقر احساس تو را می فهمم

فکر کنم خیلی تنهاست..

این پیرمرد این مرد تنها و رنج دیده!!!!!!

 

روی پل هر روز نی میزنه ...

 

هنوزم میبینمش....

 

همین شکلی اما شکسته تر...

 

وقتی نی میزنه به دلت آتیش میزنه...

 

...

ز سوز ساز من نی ناله ها کرد ... به صحرا شور و غوغایی بپا کرد

 

بنال ای نی که دنیا را بقا نیست ...چو آرامش  در این دار فنا نیست

 

بنال ای نی نماند جاودانه ... به جز عشق و نوای حاشقانه

 

بنال ای نی به لحن نای داود ... که هر نالیدنش ذکر خدا بود

 

 

هر مرگ اشارتیست به حیاتی دیگر

 

این همه پیچ

این همه گذر

این همه چراغ

این همه علامت

و همچنان استواری به وفادار ماندنِ به

راهم ،خودم ،هدفم ، و به تو

وفایی که مرا و تو را به سوی هدف راه میبرد

جویای راه خویش باش

...