نه به سنگ
در جوى زمان ، در خواب تماشاى تو مىرویم
سیماى روان ، با شبنم افشان تو مى شویم
پرهایم؟ پرپر شدهام . چشم نویدم ، به نگاهى تر شده ام.
این سو نه ، آن سویم.
و در آن سوى نگاه ، چیزى را مىبینم ، چیزى را مىجویم.
سنگى را مى شکنم ، رازى با نقش تو مى گویم.
برگ افتاد ، نوشم باد : من زنده به اندوهم. ابرى رفت،
من کوهم : مى پایم. من بادم : مىپویم.
در دشت دگر ، گل افسوسى چو بروید ، مىآیم ، مىبویم
سهراب سپهرى
به من گفت منو دوست داری یا زندگیتو ؟
گفتم خوب معلومه زندگیمو
قهر کرد و رفت ولی یه چیز رو نمی دونست اونم اینکه همه زندگیم بود
--------------------------------------------------------------------------
اگه احساسمو کشتی
اگه از یاد منو بردی
اگه رفتی بی تفاوت
به غریبی سر سپردی
بدون اینو که دل من شده جادو به طلسمت
یکی هست اینور دنیا که تو یادش مونده اسمت
-------------------------------------------------------------------------
اگه کسی دیونت بود عاشقش باش
اگه عاشقت بود دوستش داشته باش
اگه دوستت داشت بهش علاقه نشون بده
اگه بهت علاقه نشون داد فقط یه لبخند بزن
اینجوری اگه یه پله ازش عقب باشی اگه خسته شد و یه پله جا موند تازه میشد مثل هم
بر کویری پا نهادم
که خاکش همه از غم
فریادش همه از درد
نشستم
توان رفتن در من راکت ماند
صدای زجهء زنی تنها
گه گداری به گوش میرسید
هوا خفه بود و گرم
آتش سوزان خورشید....که انگار از کسی انتقام میگرفت
صحرا را در بر داشت
ناگهان فریادی بر خواست که ای مرد بیرون شو از این کویر
ترسیدم
نگاه کردم .. کسی را ندیدم....
صدای زجه ئ زن ..این بار بلند تر بگوش میرسید
فریا د می کرد:
ای مرد بیرون شو
مجنونم در زیر خاک است
پا بر این خاک مگذار
که سنگ قبرش نا پیداست
دیدم
زنی تنها
که آتش خورشید می سوزا ندش....
گویی انتقام میگیرد
کسی را با نیست اشن با این درد
جز این ...
وقتى ، بارون میباره رو غبار جاده ها
وقتى ، هر خاطره اى تو را یادم میاره
وقتى ، توى آینه خودم و گم میکنم
میدونم که لحظه هام رنگ آبى نداره
تازه احساس میکنم که چشمام بارونیه
پشت این پنجره ها داره بارون میباره