ای ماه من
امشب در کنارم نیستی
و اشک ؛ امان از دل بی قرارم برده است
امشب باز همه ء هستیم سوخت و تو باز هم ؛ مرا ترک کردی
****
گفت: بزار بره اگه دوستت داشت برمی گرده
گفت: اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد
گفت: دوستت داشت که رفت
خودش هم نفهمید که چی گفت
ولی من میگم: نرو ؛ برگرد ؛ بمون
و اون میگه : خیلی خودخواهی چرا همش تو بگی حالا من می خوام بگم
می خوام بگم دوستت دارم ؛ میمیرم برات ؛ دوستت دارم که بر گشتم
دوستت دارم که میرم ؛
و حالا وقتشه باید برم و باز می رسیم سر جای اول
که من میگم:
نرو
آرزویت
سلام .................................
همه در خواب بودند جز ماه که به ستاره هایش می خندید و روزگار که از حال دل من می پرسید و راه که منتظرم بود
درختان تماشایم می کردند و خط سفید کنار جاده دم از رفاقت می زد
ای کاش که با من بودی و تاریکی را میدیدی که چقدر با محبت بود و غم را می دیدی که سر افکنده در کنارم می آمد و زندگی آن شب چه سخت می گذشت . در سینه تنگم نفس سنگینی می کرد . دستهایم می لرزید و بغض گلویم را می فشرد . همه در خواب بودند و من تنهای تنها . کسی به فکر من نبود فقط من بودم و جاده و تاریکی و مقصدی که ........