یک روز در آغوش توآرام گرفتم
یک عمر قرار از دل نا کام گرفتم
افسوس که چون لاله پر از خون جگر بود
جامی که ز دست تو گل اندام گرفتم
از ساده دلی مشق وفاداری من شد
درسی که ز بد عهدی ایام گرفتم
امشب ز لبان هوس آلود تو ریزد
هر بوسه که من از تو به پیغام گرفتم
دور از تو در و دشت پر از نعره ء من بود
چون سحر به دریا ی تو آرام گرفتم
رسوا تر از آن کردمت ای دیده که بودی
داغ دل خود را ز تو بد نام گره زد