حاصل جمع من و تو
خود یه منهای بزرگه
ما نمیرسیم به خورشید
این یه رویای بزرگه
قصه ء ما شدن ما
از محالات بزرگه
اما من میگم همه چیز محاله
همه چیز ممکنه اتفاق بیفته پس من و تو با هم جمع میشیم
و هر کس خواست ما رو از هم کم کنه من و تو گم میشیم
اونوقت دستش به ما نمیرسه
و ما جمع میمونیم
نظر شما چیه؟
سلام آرزو. مشکل من اینه که کسی که میخوام باهاش جمع شم نمیخواد.اون میخواد با یکی دیگه جمع شه.شاید به خاطر این که حاصلش بیشتر شه.شاید به خاطر این که من اونقدر کم هستم که اگه بخواد با من جمع شه کم شه.
و تو بهتره با کسی جمع نشی. چون اونقدر عددت زیاده که خود به خود منها میشه.قلم و دلت پر توان . خدافظی:X
سلام محمود
بابا من و بالا نبر میفتم پایین یه جاییم میشکنه هاا
آگه تو خواسته بودی و اونم بخواد ...میشه
اما مشکل ما اینه که
لذت عشق و به نریسدن میدونیم
سلام دوست عزیز .زیبا بود شعرت.شاد باشی...
وقتی قرار نیست دست های مهریان تو --- پایان داستان باشند ---- بگذار قصه گو هرگونه که دوست دارد قصه را ادامه دهد !!!!! من .....!!
باشه قصه گو قصت رو بگو.....
سلام ... خوبی... عیدی میخوای... جونمو بگیر ... اینم عیدیت ... ... تولدت هم مبارک
سلام عزیزم
........................::عیدت مبارک::.........................
راستی آیدیمو هک کردن برای همین برات آف نذاشتم
سلام میثم جان
ممنونم