هیچ حرف دگرى نیست که با تو بزنم
تو نمیفهمى اندوه مرا.
چه بگویم به تو اى رفته ز دست
شدم از مستسى چشمان تو مست
شده ام سنگ پرست
مرگ بر آن که دلش را به دل سنگ تو بست
تو نمیفهمى اندوه مرا