بر بستر خاک  چه آرام آرامیده ای

انگار سال هاست تو را با او پیوند زده اند

مسعودم برخیز و برون آی, بنگراین حال خراب ما را

بنگر بر این قلب و دیده های پریشان را

کنو به زمان ما یک سال است که رفته ای

اما خودت بگو پس کی خواهی بر گشت

هنوز چشمان ما به درتابوتت خیره مانده

که ناگه با معجزه ای در تابوتت باز شود

وتو لبخند زنان مثل همیشه بیرون آیی.....آرزو

نظرات 2 + ارسال نظر
ارمان جمعه 3 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 10:22 ب.ظ

بسیار عالیه ادامه بده

[ بدون نام ] سه‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 10:58 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد