ما چون دو دریچه روبروی هم
آگاه ز هر گو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
عمر آینه بهشت ، اما . . . آه
بیش لز شب و روز ِتیر و دی کوتاه
اکنون دل من شکسته و خسته ست،
زیرا یکی از دریچه ها بسته ست.
نه مهر فسون ، نه ماه جادو کرد،
نفرین به سفر که هر چه کرد او کرد
مهدی اخوان ثالث |