فکر کنم خیلی تنهاست..

این پیرمرد این مرد تنها و رنج دیده!!!!!!

 

روی پل هر روز نی میزنه ...

 

هنوزم میبینمش....

 

همین شکلی اما شکسته تر...

 

وقتی نی میزنه به دلت آتیش میزنه...

 

...

ز سوز ساز من نی ناله ها کرد ... به صحرا شور و غوغایی بپا کرد

 

بنال ای نی که دنیا را بقا نیست ...چو آرامش  در این دار فنا نیست

 

بنال ای نی نماند جاودانه ... به جز عشق و نوای حاشقانه

 

بنال ای نی به لحن نای داود ... که هر نالیدنش ذکر خدا بود

 

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:05 ق.ظ

سلام با تشکر از زحماتتون اگر می خواهید در مورد تناقضات قرآن و اشکالات علمی موجود در متن قرآن و زنان پیامبراسلام و... بیشتر بدانید به این ادرس سری بزنیدwww.alcoran.blogsky.com

من ؟؟؟؟؟؟؟ چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:41 ق.ظ

عشق قابیل است...

داداشی جمعه 26 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:02 ب.ظ

سلام. خیلی خوبه که با نی زدن خودش رو خالی میکنه و اما اونهایی که نمیدونن یا نمیتونن خودشون رو تخلیه کنن چی............................... خیلی دلم برات تنگ شده .................

مردمقدس یکشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:49 ب.ظ http://hollyman.mihanblog.com

سلام
اون پیرمرد نه تنها واسه خودش میزنه
بلکه واسه خیلیها مثل خودش میزنه
من هم بروز هستم
خوشحال میشم صدای قدمهایت رو بشنوم
سز و پایدار باشید
یا حق

مهدی شنبه 17 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 04:15 ق.ظ http://118aks.mihanblog.com

سلام من مهدی هستم ممنون که به سر زدی ارزو جان امیدوارم که همیشه هم تو و هم اقا وحید موفق باشید عزیزم.باید ببخشید اجازه نگرفتم و یه مطلب از وبلاگتون را قرار دادم تو وبلاگم همشهر خیلی دلم گرفت ببخشید خدانگهدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد