دیدمش از دور که میرفت
اشک سردی تو چشاش بود
اون نمی خواست بره اما
زنجیر اجبار به پاش بود
میشنیدم حق حقش رو
که میگفت تا فردا بدرود
لحظه ها ی تلخ بوده اما
دل من منتظرش موند
بسلامت ای همه کس
میدونم که بر می گردی
میدونم دلت همین جاست
از دلم سفر نکردی
خیلی زود رفت ته جاده
اما من اونو میدیدم
خداحافظ گفتنش را
خیلی روشن میشندیدم
چند قدم مونده به بودن
ذره ای نزدیک تر از من
سر وعدمون نشستم
تشنهء به تو رسیدن
بغض سردم نعره می زد
خدا حافظ عشق رویا
میدونم تا بر گردی
روی نیمکت لب دریا
سلام و وقت بخیر
تیتر سوم انجمن وبلاگ نویسان متحد ایران: پاسارگاد سرفراز است تا زمانی که میهن پرستان ایرانی چون سدی در برابر کینه توزان تاریخ ایستاده اند. در تاریخ 24/6/84
شما نیز با ما این تیتر را در روز مذکور در وبلاگ خود بگذارید تا اعتراض خود را به تخریب پاسارگاد اعلام داریم.
سربلند و پیروز باشید
وآنان که ماندند
بی هیچ آرزوی بزرگی
تا طراوت زندگی باشد
در حراج بی ایمانی خود به خویشتن
ازقبیله ی فراموشی هم رانده شدند.
هیچ هیچ
صفر صفر
در کنار کاروان پرشور اعداد بزرگ
مات ومبهوت" گرفتار وسربه زیر
خاموش و بی صدا..